ايران دوره قاجار، صحنه رقابت های سياسی دو ابر قدرت آن روز، روسيه و بريتانيا بوده است. خرس پير (روسيه) و شير كهنسال (بريتانيا) مدام در جنگ و جدال بر سر شكار غزال بسيار زيباي ايران بوده اند. گاه قرارداد تسخير ايران نه يكبار بلكه چند بار بين هم منعقد می كنند. در پايان دوره قاجاريه امر تصاحب ايران توسط اين دو عنصر استعمار جهانی آنروز بيشتر مورد توجه قرار می گيرد و به همين دليل مردم آگاه ايران از پاي نمي نشينند و مبارزات خود را آغاز مي كنند. بدين صورت كه در 1291 خورشيدی جنگ مردم و عشاير قشقايی عليه بريتانيا در جنوب ایران كه به پيروزی مردم ايران می انجامد، در تاريخ ثبت شده است.
نمونه ای از اين مبارزات در 1293 در انديشه سياستگذاران بريتانياست كه نيرويی از ارتش در فارس ايجاد كند. اين امر در 1295 خورشيدی به وقوع می پيوندد و پادگان هايی در سعيد آباد (سيرجان)، نی ريز، آباده، شيراز، كازرون و پاسگاه هايی در نقاط بين اين پادگان ها ايجاد مي نمايند.
از سوي ديگر حزب تازه تأسيس يافته دمكرات در شيراز، كازرون و آباده شعباتی را ايجاد می كند و چون اين حزب تمايلات آلمانُفيلی (طرفداری از آلمان) را داشته تبليغات بسيار شديدی را عليه انگلستان آغاز مي كند. از جهت ديگر افسران ژاندارمری از سازمان ژاندارمری آن زمان كه تحت سرپرستي افسرهای سوئدی بوده، از اين سازمان جدا و مبارزه خود را عليه بريتانيا آغاز مي كنند. به گونه اي كه برخي عضو حزب دمكرات مي شوند و برخي نمی شوند. اين لشكر و نيروي بريتانيا به نام تفنگداران پليس جنوب ايران (South Persian Rifles ) نامگذاری می شوند. كه به پليس جنوب يا S.P.R)اختصار نام انگليسی آن) مشهور می شوند.
پليس جنوب به سرعت تمام، سرباز گيری مي كند و اعضاي آن در طول دو سال به يازده هزار نفر می رسد. و بنابر قولی قصد نهايی بريتانيا جدایی فارس آنروز (شامل فارس، هرمزگان، كهگيلويه و بويراحمد، استان بوشهر، شهرستان سميرم و قسمتی از خوزستان) بوده است.
مبارزات مردم فارس همچنان به شدت ادامه پيدا مي كند. حزب دمكرات بالاترين فعاليت خود را انجام می دهد، روحانيت نقش عمده خود را ايفا میكند و چهره های ارزندهای چون ناصر ديوان كازرونی و يارانش جنگ خود را عليه پليس جنوب آغاز مي كنند. در برخی از جبهه ها مانند آباده پيروزی با مردم فارس است. در نی ريز شكست در چهره مردم مبارز ديده می شود و در كازرون و شيراز مدت زمانی در حدود هفت ماه ناصر ديوان و يارانش می جنگند. اردوی ناصر ديوان در اغلب جبهه ها بين كازرون و شيراز موفق بوده و سرانجام نيروهاي چريكی و نامنظم اين دلير سربازان ايران جبهه ها را به دلايلي ترک مي كنند و جنگ در تمام جبهه های آباده، نی ريز، شيراز، كازرون و فيروزآباد خاتمه مي يابد و رهبران آزاديخواهان ايرانی، جريمه نقدي رقم بسيار بسيار بالای سه يا چهار هزار تومانی آن زمان را می پردازند. اغلب تبعيد می شوند و تسلط بريتانيا بر فارس معرض مي گردد و با بلند پروازيهای اين پير استعمار مقدمات تغيير رژيم قاجاريه پی ريزی مي گردد و با روی كار آمدن رضا شاه و تقويت قدرت مركزی در ايران در 1301 با توافق هايی كه با بريتانيا می شود پليس جنوب در ايران منحل می گردد.
خواجه عبدالله اميرعضدی ( ناصر ديوان کازرونی )، فرزند خواجه حسن علی كه خود و پدر و اجدادش هميشه به سمت كلانتری شهر كازرون برقرار بوده و خانواده آنها هميشه به شجاعت و دلاوری زبانزد بوده اند.
خواجه عبدالله در بين مردم كازرون به ناصر لشكر معروف بود. ناصر لشكر مردی متوسط قامت و چهار شانه ، بسيار بردبار و صبور بود كه داراي چهرهی ايرانی با سبيلهای پر و هميشه در ميدانها با لباس جنگی حاضر ميشد. ناصر ديوان برای مردم كازرون دارای مقام و منزلت خاصی بوده و هست و دليل اين امر بی طمعی وی نسبت به مال و منال عنوان گرديده و به همين دليل مورد اعتماد مردم كازرون قرار گرفته بود و در بين مردم كسی وجود نداشته است كه با وی به مخالفت برخيزد.
بزرگترين و عمده ترين دليل محبوبيت ناصر ديوان جنگهای وی با استعمار بريتانيا مي باشد. كه مهمترين آنها در سال 1336 ه . ق به مدت بيشتر از هفت ماه مي باشد كه در كازرون، تنگ تركان، كمارج، قله چنگ، خان زنيان، دشت ارژن و شيراز در جبهه های جنگ به همراه همه ياران كازرونی اش می جنگيد. كه به دنبال آن اموالش مصادره شده و به فسا تبعيد می گردد.
اين بزرگ مرد تاريخ كازرون، فارس و ايران در سال 1320 خورشيدی در كازرون ديده از جهان فرو میبندد و در همان جا به خاك سپرده می شود .
مقبره ناصر دیوان کازرونی در پارک کوچکی در غرب شهر کازرون و در محله شاه ارغوان (شارغون) و در کنار مقبره گلبن کازرونی، شاعر بزرگ کازرونی قرار دارد